اختصاص حکومت به معصوم

معرفی کتاب مقام ولایت از آن کیست؟

اثر مرحوم آیت الله سید احمد رضوی

این کتاب ارزنده به تبیین مقام والای امامت، اختصاص جایگاه ولایت به معصومان علیهم السلام و بررسی ولایت فقیه می‌پردازد.

همچنین نکات ارزنده ای در کیفیت حکومت عدلی واقعی اسلام به تفصیل بیان شده است.

قسمتی از مقدمه کتاب:

روی سخنم در این چند فراز با پسران و دختران و جوانان مسلمان است..
عزیزان! بدانید در هر جایی که هستید، خدای مهربان با لطف بیکران و عنایت بی‌پایان و گسترده‌اش همراه شما است، و لحظه‌ای از یاد شما غافل نیست.
آیا شایسته است کسی که خدای مهربانی دارد که کلیّۀ امور زندگی او را به بهترین وجهی اداره کرده و هر آنی فیض و نعمت‌‌های ارزنده‌اش مانند قطرات باران هر یک از ما را احاطه کرده، او را فراموش کند؟! آن خدای مهربانی که به جناب موسی و هارون علیهم السلام فرمود: «نترسید و خایف نباشید، همانا من با شما هستم، می‌شنوم و می‌بینم».
به به! عجب تسلیت و نوید آرام‌بخشی؟! چه مُژدۀ دلچسب و نازنینی؟! بر این مژده‌ گر جان فشانم رواست!
خدای بزرگ با آن سلطنت گسترده و قدرت فراگیرش می‌فرماید: ترس به دل راه ندهید و نگران نباشید از غربت در مقابل فرعون طاغی، چرا؟! من با شما هستم! آری! مَنِ (خدا) با شما هستم! آیا در عالَم وجود هدیّه‌ای از این بالاتر داریم؟! آیا کسی که خدای عظیم با اوست حقیر و دست خالیست؟! کسی که خدای غنیّ و توانا با اوست فقیر و تهیدست است؟! کسی که خدای عزیز با اوست ذلیل و ناتوانست؟! کسی که خدای مُنعم و رحمان و رحیم با اوست ناامید و پریشان است؟!

اساساً به من بگویید: کسی که خدا دارد، چه نقص و کمبودی دارد و چه دلهره‌ای دارد؟ امّا افسوس! و هزاران افسوس! که خود را نشناخته‌ایم و این خدای مهربان را فراموش کرده‌ایم و از او رمیده‌ایم و به او پشت کرده‌ایم!
عزیزانم! بیائیم با این خدا آشتی کنیم و دست توسّل به سویش دراز کنیم! آن خدایی که از هر گنهکار پشیمانی با آغوش باز استقبال می‌کند. آری!
دست حاجت چو بَری، نزد خداوندی بَر
که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود
کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان
هیچ خواهنده از این دَر نَرود بی‌مقصود

آیا حیف نیست انسانِ تشنه‌ای آب گوارای حیات‌بخش جاودانی را رها کرده و از آب گندیدۀ مسموم سیراب شود؟! پس تا دیر نشده و فرصت از دست نرفته، کودتایی در وجود خود برپا کنیم و به حول و قوّۀ الهی و با استمداد از آن نیروی عظیم لایتناهی به پا خیزیم و با گام‌‌های استوار، غُل‌‌ها و زنجیرهای خیالی را از دست و پای خود باز کرده و با نغمه‌‌های خالصانۀ درونی (لا إله الاّ الله) و (سبحان الله) و (الحمدالله) و مانند این‌‌ها به بزم مهمانی خدای مهربان برویم و مطمئن باشیم در این معامله نه تنها زیانی نبرده، بلکه صددرصد به سودهای هنگفت و ذخایری سرشار که اهمّ آن‌‌ها رضایت و خشنودیِ خدای بزرگ است، نایل می‌شویم..

عبارات انتهای کتاب در مناجات با صاجب الزمان علیه السلام:

«نمی‌دانیم تا چند سال دیگر باید پیشوای غریب و مهجورمان آن حجّت بالغه الهی زانوی غم را در بغل گرفته و بر غُربت و مظلومیت کتاب خدا و عدیلِ آن که عترت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله است بنالد، و به سوگ بنشیند؟

چه قدر مناسب بود که ما مدعیّان ارادت آن بزرگوار در اَعیاد چهارگانه که روزهای تجلّی شکوه و جلال و عظمت این مکتب مقدس و ظهور و بروز سلطنت آن کلمة الله و قائم به امر الله است، مخصوصاً روز عید فرخندۀ غدیر به صحرا رفته و خاک بر سر بریزیم، و در فراق او صمیمانه آه و فغان و ندبه داشته باشیم، و بر این ماتم عظیم که از فیض حضور و استفاده از آن ماء مَعین گوارا و استضائه از آن مصباح هدایت محروم هستیم به خدای مهربان شکایت کرده و عرض کنیم:
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا عَنَّا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِكَ يَا رَبِّ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ»
و سپس به آن پیشوای معصوم از حقّ خود محروم خطاب کرده و عرض کنیم:
اَلا ‌ای پهلوان دست بسته
الا ‌ای شاه در کُنجی نشسته

سلیمانا بساطت رفت بر باد
نگینت در کف اهریمن افتاد

گروهی از هواداران نمرود
هُمای عدل را کردند مطرود

هر چند خواجه شیراز فرموده:

به صبر کوش تو ‌ای دل که حقّ رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی!

ای صاحب ولایت کلیّه حیّ قدیر، و ‌ای بزرگ فرزند معصوم و محروم صاحبِ غدير!
و ‌ای وارث سلطنت و مظلومیّت آن پیشوای کبیر!
بازآی که دل‌‌های تفتیده صالحان و مظلومان عالم به ویژه آباء و اجداد والا مقامت در انتظار روزگار حیات‌بخش ظهور مبارکت می‌طپند!
چه شود که باز آئی و با تمکّن بر سریر سلطنت قاهره الهیّه، شهد گوارای حقّ‌طلبی و عدل راستین را به کام جان ما بچشانی؟!
ای بزرگ سالار عالم هستی!
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توأم هیچ نیست دست آویز

مددی گر به چراغی نکند آتش طور
چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم؟

(يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ! مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ). »

وآشنایی بیشتر با مبانی فکری مرحوم استاد سید احمد رضوی در کانال نکت رضویه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا