تنها عاقلان مورد خطاب الهی هستند!
میدانیم که بیشترین تأکید دین بر تعقّل و تفکر وارد شده و انسان را از تقلید کورکورانه در عقائد باز می دارد. آیات شریفه و روایات فراوانی که در این موضوع وارد شده به خوبی گواه این حقیقت هستند.
گرچه از دیرباز میان متکلمین مختلف فرق اسلامی این موضوع محل نزاع بوده که وضعیت مکلف مقلدی که اتفاقاً تقلیدش مطابق آئین صحیح درآید چه خواهد شد، اما شکی نیست که بیشترین تأکید روایات بر عقیدتی است که در پیتعقل و تفکر صحیح برآمده باشد، نه بر اثر تبلیغات و تقلید و ….
اما برخی علما تلاش نموده اند تا از روایتی حجیت تقلید در عقائد را برای عوام و ضعفاء العقول ثابت نموده و به این برسند که چنین افرادی مکلف به تعقل و استدلال نیستند.
مرحوم کلینی این روایت معتبره را اوائل کتاب عقل کافی نقل نموده (ح 5):
✳️ أحمد بن محمد عن ابن فضال عن الحسن بن الجهم قال: قلت لأبي الحسن علیه السلام: إن عندنا قوما لهم محبة و ليست لهم تلك العزيمة يقولون بهذا القول؟ فقال: ليس أولئك ممن عاتب الله، إنما قال الله: فاعتبروا يا أولي الأبصار.
اگر بخواهیم به ظاهر حدیث توجه کنیم، نتیجه ی آن این خواهد شد که افرادی که محبت اهل بیت علیهم السلام دارند و آن چنان عزیمتی هم ندارند مورد عتاب و سرزنش نیستند، چرا که خداوند تکلیفش را فقط به (اولی الابصار) و صاحبان تعقل متوجه ساخته و غیر آنان خارج از محدوده ی تکلیفند.
🔸مرحوم مجلسی در شرح حدیث گوید:
« قوله: و ليست لهم تلك العزيمة، أي الرسوخ في الدين أو الاعتقاد الجازم بالإمامة، اعتقادا ناشئا من الحجة و البرهان، و على التقديرين المراد بهم المستضعفون الذين لا يمكنهم التميز التام بين الحق و الباطل.
قوله: ممن عاتب الله، أي عاتبه الله على ترك الاستدلال و العمل بالتقليد، و المراد بالاعتبار الاستدلال، و بالأبصار هنا العقول كما يظهر من كلامه عليه السلام.»
🔸ملا صدرا نیز در ذیل حدیث چنین گفته:
«ان قوما لهم محبة، اى للائمة صلوات الله عليهم، و ليست لهم تلك العزيمة، المعهودة بين الشيعة الموالى و الرسوخ فى المحبة بحيث يسهل معها بذل المهج و الاولاد و الاموال فى طريق مودة اولى القربى و موالاتهم، يقولون بهذا القول، اعترافا باللسان تقليدا و تعصبا لا بحسب البصيرة و البرهان، فقال: (ليس اولئك ممن عاتب الله عز و جل)، مفعول عاتب ضمير راجع الى الموصول، اى اولئك ليسوا ممن كلفهم الله بهذا العرفان او عاتبهم بالقصور عن دركه، و لا من الذين عوقبوا فى القيامة بعدم بلوغهم الى نيل رتبة الموالاة و حقيقة المحبة لهم عليهم السلام»
اما همین حدیث در حدیث 25 همین باب به صورت دیگری مجددا ذکر شده:
✳️ أبو عبد الله العاصمي عن علي بن الحسن عن علي بن أسباط عن الحسن بن الجهم عن أبي الحسن الرضا علیه السلام قال: ذُكر عندَه أصحابنا و ذُكر العقل، قال فقال علیه السلام: «لا يُعبأ بأهل الدين ممن لا عقل له».
قلت: جعلت فداك! إن ممن يصف هذا الأمر قوما لا بأس بهم عندنا و ليست لهم تلك العقول؟
فقال:«ليس هؤلاء ممن خاطب الله، إن الله خلق العقل فقال له أقبل فأقبل و قال له أدبر فأدبر فقال و عزتي و جلالي ما خلقت شيئا أحسن منك أو أحب إلي منك بك آخذ و بك أعطي».
در این حدیث که مشخص است تفصیل بیشتری از روایت اول است به جای تعبیر (عاتب)، (خاطَبَ) ذکر شده و قرائن صدر و ذیل حدیث بیشتر در فهم آن کمک می کند.
🔸اولا: معلوم می شود منظور از (لیست لهم تلک العزیمة) که در روایت اول آمده بود، بهره نداشتن از تعقّل و استحکام در امر عقائد است. (با توجه به: لیست لهم تلک العقول)
🔸ثانیا: امام علیه السلام از ابتدا تکلیف چنین افرادی را روشن نمودند که:(لا یعبأ بأهل الدین ممن لا عقل له). یعنی به افرادی که عقل ندارند هرجند اهل دین هم باشند اعتنایی نمی شود.
🔸نکته ی دیگر این که همین حدیث را برقی در محاسن به صورت مرسل نقل نموده و تفاوت مختصری دارد. از جمله در قسمت ( لیس اولئک ممن خاطب الله) این عبارت را افزوده: (ممن خاطب الله في قوله:یا اولی الألباب).
از مجموع این نکات به نظر می رسد تبدیل (خاطب) به (عاتب) در حدیث اول، ناشی از یک تصحیف شنیداری بوده و مقصود امام رضا علیه السلام این است که چنین افرادی که دینشان همراه با تعقل نیست قابل اعتنا نیستند و خطاب خداوند به آنان بیهوده خواهد بود. همچنان که خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون» و : «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب» و…
بديهي است مقصود این آیات این نیست که افرادی که عقل ندارند پس دیگر نیازی نیست در مورد آیات اندیشه کنند! بلکه مقصود تأکید بر این است که تذکر و عبرت از این ایات و براهین تنها در صورتی حاصل خواهد شد که انسان تعقل خود را به کار اندازد. به عبارت دیگر (عقل) شرط واجب است و لازم التحصیل و نه شرط وجوب.
