علت پرداختن به بحث عوام شناسی و اکثریت
ممکنست برای مخاطبانی که به تازگی همراه ما شده اند این سؤال پیش آمده باشد که علت این همه پرداختن به بحث گمراهی اکثریت چیست؟
به طور خلاصه باید گفت این بحث اهمیت خود را در این موضوعات نشان میدهد:
✔️دل نبستن به ظاهر دینمدار جامعه و شلوغی شعائر و مراسم به ظاهر مذهبی.
✔️آماده نبودن مردم برای ظهور و پوچ بودن ادّعای زمینه سازی و نصرت امام زمان علیه السلام
✔️درک غربت دین، و احساس اضطرار هرچه بیشتر به ظهور #تنها_منجی (ع).
✔️فریب نخوردن از فضای عمومی جامعه، رسانه،و حرف مردم.
✔️جامعه شناسی واقع بینانه، و درک بهتر اتفاقات تاریخی گذشته و معاصر.
✔️مشروع نبودن انتخاب اکثریّت برای اقلّیت و در نتیجه عدم امکان برقراری #حکومت_اسلامی بدون حجّت معصوم.
توصیف مردم از نگاه دین
فقط سیر کوتاهی در ماجراهای بنی اسرائیل -که بی جهت نیست بیش از هر امّتی در قرآن کریم تکرار شده- نشان می دهد بشریّت چه قدر می تواند پست و کوته فکر شود که آشکارا معجزات بیّنه را رها نموده و دل بر عبادت گوساله ای بیجان ببندند!
گذشته از تصریحات قرآنی، در روایات متعدّدی نیز این مطلب مشاهده می شود. برای نمونه در روایت معتبر و بسیار مهمّ امیر المؤمنین علیه السلام با کمیل، پس از گلایه از اینکه فردی را برای انتقال علمی که در سینه دارد نمی یابد، دسته های مختلف مردم را چنین توصیف می کند:
🔸گروهی خائن که دین را ابزاری برای کسب دنیا قرار داده و بر دیگران سلطه می جویند؛
و گروهی که اعتقاد راست دارد، ولی بینش و تعقّل نداشته و با کوچکترین شبهه ای از راه دین به در می شود؛
و گروهی که در پی لذّت و شهوت پرستی هستند.
و چنین است که کم کم علم با مرگ حاملین آن، از میان مردم رخت بر می بندد.
بلى زمين تهى نماند از كسى كه حجت ثابت خداست… و اينان چه تعداند، و كجا جاى دارند؟ به خدا سوگند اندک شمارند، و نزد خدا بزرگمقدار…
(نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷ و مصادر دیگر)
نیز در سخن معروف امام حسین علیه السلام وارد شده:
🔸«إنّ الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على ألسنتهم يحوطونه ما درّت معايشهم فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الديّانون».(تحف العقول/۲۴۵)
« همانا مردم دنياپرستند و دين از سر زبان آنها فراتر نرود و دين را تا آنجا كه زندگىشان را رو به راه سازد بچرخانند، و چون در بوته آزمايش گرفتار شوند دينداران اندك گردند».
و روایات فراوان دیگر که به خصوص در مورد فضای ظلمانی دوران غیبت و برگشتن بیشتر شیعیان از دین وارد شده….
گونههای انحراف مردم از راه حقیقت
✅قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي كَلاَمٍ لَهُ: وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللَّهُ. سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ، وَ مُجِيبُهُمَ مُتَكَلِّفٌ. يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً يَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْيِهِ الرِّضَاءُ وَ السُّخْطُ؛ وَ يَكَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْكَؤُهُ اللَّحْظَةُ وَ تَسْتَحِيلُهُ الْكَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ (نهج البلاغة حکمت ۳۴۳).
🔸ترجمه:
«مردم زیانکار و بی مایه هستند، مگر آنانکه خداوند حفظشان نموده باشد.
اگر سؤال کنند از روی شبهه اندازی و گیر دادن است؛ و پاسخگویان هم خودپرداخته (و بدون مبنای صحیح) سخن گویند.
متفکّرین برتر آنان، کسانی هستند که خوشنودی یا غضب (هوای نفس خود یا دیگران)، میتواند از اندیشه ی نیکشان برگرداند.
و محکم ترین و پابرجا ترین آنان را یک نگاه دیگران میتواند زخمی نموده و با شنیدن یک کلمه، از این رو به آن رو شود».
(ظاهراً یعنی به قدری محافظه کار است که اگر دینداریش در معرض خطر قرار بگیرد، اگر چه به این اندازه که صرفاً دیگران به او نگاه دیگری داشته باشند یا کلام ناخوشایندی بشنود، از مواضع محکمش دست بر میدارد)
بیشتر از دو سوم مردم، دنیا پرستند!
فراتر از هر آمار و نظرسنجی در مورد میزان دینداری مردم (که انجام یک بررسی مصداقی کامل در مورد آن تقریباً غیر ممکن است) توصیفات مردم شناسی که صاحب شریعت با علم خطاناپذیر الهی بیان میکند، وضعیّت را روشن میسازد.
✅به گفتهی قرآن، گروهی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله، دینشان بند بهرههای دنیوی بود؛ اگر به آنان تقسیمی خوبی داده میشد راضی بودند، و گرنه به خشم میآمدند:
{وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُون} ( التوبة : ۵۸)
✅در روایتی امام صادق علیه السلام در مورد این آیه میفرماید: «اهل این آیه بیش از دو سوّم مردم هستند!» (الکافی ۲-۴۱۲)
🔸توجه به این نکته لازمست که آیهی شریفه، در مقام سرزنش افرادیست که به ظاهر ایمان داشته و از اصحاب پیامبر (ص) هستند. از این رو اکثریّت دنیاپرستی که در روایت بیان شده باید در میان خود جامعهی به ظاهر اسلامی باشد. (بنابراین آنچه توجیه شده که آیات اکثریّت مربوط به کلّ مردم است نه خصوص دینداران، صحیح نخواهد بود)
همچنین ظاهر روایت، با توجه به این که لفظ دالّ بر زمان گذشته به کار نرفته، بیان وضعیّت عمومی است؛ پس اختصاصی به زمان نزول آیه ندارد.