
روایات مختلفی در منابع شیعه و عامه وارد شده که حاکی از سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله به «ثقلین» در آخرین خطبهی حیاتشان دارد. یکی از مهمترین نقل ها این است:
أخبرني أبو الحسن علي بن محمد الكاتب، قال: حدثنا الحسن بن علي الزعفراني، قال: حدثنا إبراهيم بن محمد الثقفي، قال: حدثني أبو عمر حفص بن عمر الفراء، قال: حدثنا زيد بن الحسن الأنماطي، عن معروف بن خربوذ، قال: سمعت أبا عبد الله
مولى العباس يحدث أبا جعفر محمد بن علي (عليهما السلام)، قال: سمعت أبا سعدى الخدري يقول: إن آخر خطبة خطبنا بها رسول الله (صلى الله عليه و آله) لخطبة خطبنا في مرضه الذي توفي فيه، خرج متوكئا على علي بن أبي طالب (عليه السلام) و ميمونة مولاته، فجلس على المنبر، ثم قال: «أيها الناس، إني تارك فيكم الثقلين» و سكت. فقام رجل فقال: يا رسول الله، ما هذان الثقلان؟! فغضب حتى احمرّ وجهه، ثم سكن و قال: «ما ذكرتهما إلا و أنا أريد أن أخبركم بهما، و لكن ربوت فلم أستطع، سبب [طرفه] بيد الله و طرف بأيديكم، تعملون فيه كذا و كذا، ألا و هو القرآن، و الثقل الأصغر أهل بيتي». ثم قال: «و ايم الله، إني لأقول لكم هذا و رجال في أصلاب أهل الشرك أرجى عندي من كثير منكم». ثم قال: «و الله، لا يحبهم عبد إلا أعطاه الله نورا يوم القيامة».
فقال أبو جعفر (عليه السلام): «إن أبا عبدالله يأتينا بما نعرف».
امالی مفید: ۱۳۵
-ترجمه:
معروف بن خرّبوذ گفت: ابوعبيد اللَّه مولاى عبّاس را شنيدم برای امام باقر (ع) نقل مىكرد كه از ابو سعيد خدرى شنيدم مىگفت: آخرين خطبهاى كه رسول خدا (ص) براى ما خواند خطبهاى بود كه در بیماری منتهی به وفاتش براى ما ايراد فرمود.
آن حضرت در حالى كه بر دست علىّ بن ابى طالب و ميمونه تكيه كرده بود بيرون شد و بر منبر نشست، سپس فرمود:
«مردم! من در ميان شما دو چيز گرانمايه بيادگار مىگذارم»- و ساكت شد-، مردى برخاست و گفت: اى رسول خدا اين دو چيز گرانمايه چيست؟ حضرت چنان غضبناك شد كه رنگ چهره مباركش سرخ گرديد، سپس خشمش فرو نشست و فرمود: «من اين را نگفتم جز اينكه مىخواستم شما را بدان خبر دهم لكن نفسم تنگ آمد و نتوانستم؛ يكى از آن دو ريسمانى است كه يك طرفش بخداوند متّصل است و طرف ديگرش در دسترس شماست، شما در باره آن چنين و چنان مىكنيد، بدانيد كه آن قرآن است، و دومين چيز گرانمايه كه كوچكتر است اهل بيت منند».
سپس فرمود: «سوگند بخدا من اين را به شما مىگويم امّا مردانى در اصلاب مشركين هستند كه اميد من به آنان از اميدم به بسيارى از افراد شما بيشتر است». سپس فرمود: «به خدا سوگند هيچ بندهاى آنان را دوست ندارد جز اينكه خداوند در روز قيامت نورى به وى ببخشد تا اينكه بر سر حوض كوثر بر من وارد شود، و هيچ بندهاى دشمنشان ندارد جز اينكه در روز قيامت خداوند (رحمت) خود را از وى در پوشد».
در اينجا امام باقر (ع) فرمود: راستى كه ابا عبيد اللَّه [راوی حدیث] آنچه را كه میشناسیم (و به مارسیده) برایمان میآورد.
(ترجمه: آقای حسین استاد ولی)
نکات جنبی حدیث شریف:
- نشان میدهد احادیث نبوی بر امامان علیهم السلام عرضه میشده است. شواهد بیشتر عرضه را در این مقاله مطالعه کنید.
- بیادبی برخی اصحاب: مرد مزبور احتمالا به نحو توهین آمیزی میان سخن حضرت ص وارد شده، چه اینکه این غضب شدید با آن اخلاق ملایمی که ایشان داشتند تنها میتواند بهجهت اهانتی تحمّل نشدنی باشد.
- عهد شکنی اکثریّت اصحاب نسبت به اهل بیت علیهم السلام: پیامبر ص بلافاصله پس از سفارش به ثقلین، ابراز میدارند که امیدی به صحابهی پیرامون خود ندارند. این نشان میدهد بیشتر آنان در تمسّک به ثقلین پابرجا نیستند.
- از سوی دیگر عمدهی پویندگان راه ثقلین، از نسل اقوامی هستند که آن زمان هنوز اسلام نیاورده بودند. میدانیم اکثریّت شیعیان را پارسیان و عراقیان تشکیل میدهند که در آن زمان هنوز کشورشان فتح نشده بود و مشرک بودند.
البته تنها در صورتی میتوانیم ادّعا کنیم مورد امید آن حضرت (صلی الله علیه و آله) بوده ایم، که تمسّک ما به ثقلین نه فقط شعاری و ادّعایی باشد بلکه به صورت کامل در اعتقاد و شیوهی زندگی سرسپردهی قرآن و عترت (علیهم السلام) باشیم.
- برخی نقلهای دیگر از سفارش به ثقلین در روزهای آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله:
أخرج ابن عقدة: من طريق عروة بن خارجة عن فاطمة الزهراء (رضي اللّه عنها) قالت: سمعت أبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم في مرضه الذي قبض فيه يقول، و قد امتلأت الحجرة من أصحابه «أيّها الناس يوشك أن أقبض قبضا سريعا و قد قدّمت إليكم القول معذرة إليكم، ألا و إنّي مخلّف فيكم كتاب ربّي (عزّ و جلّ) و عترتي أهل بيتي، ثم أخذ بيد علي فقال: هذا علي مع القرآن و القرآن مع علي لا يفترقان حتى يردا عليّ الحوض فاسألكم ما تخلفوني فيهما». (ینابیع المودة: ج۱ ص۱۲۴)
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ الْقُرَشِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَدِّي لِأُمِّي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى الْقَيْسِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ يَزِيدَ الطَّائِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ الْبَرِيدِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ التَّيْمِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ (رَحِمَهُ اللَّهُ) يَقُولُ: سَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَةَ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا) تَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ يَقُولُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحَابِهِ: أَيُّهَا النَّاسُ، يُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضاً سَرِيعاً فَيَنْطَلِقَ بِي، وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ، أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي. ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَرَفَعَهَا فَقَالَ: هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، خَلِيفَتَانِ بَصِيرَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَأَسْأَلُهُمَا مَا ذَا خُلِّفْتُ فِيهِمَا. (امالی الطوسی: ۴۷۸)
