امام، لسان الله است. اگر آن صوت حقیقی آشکار شود، مردم تحمل شنیدن آن را ندارند.
– حتی اخلاقیات امام هم جزئی از امامشناسی است. مردی شامی بر امام حسن مجتبی (علیه السلام) وارد میشود و دشنام میدهد، اما با مهربانی امام مواجه میشود و وقتی که میخواهد برود، میگوید که وقتی به این شهر آمدم، دشمنی دشمنتر از من در این شهر نداشتی و حالا که میروم دوستی که بیش از من تو را دوست داشته باشد، نداری. بیان این هم امامشناسی است.
یا اینکه امیرالمومنین، آن یهودی یا کافر را چند قدم به طرف راهش، مشایعت میکنند و او، به همین دلیل، مسلمان میشود هم امامشناسی است.
حضرت امام صادق (علیه السلام) بعد از آن قضیه که اشتباه کنیز و گوش ندادن کنیز به حرف امام صادق باعث میشود که فرزندشان از دنیا بروند، میفرمایند که من به خاطر از دنیا رفتن فرزندم ناراحت نیستم و میفرمایند که به خاطر ترس آن كنيز، ناراحت و نگرانم. بعد هم آن کنیز را آرام میکنند و آزاد میکنند.
لازم است که امام معصوم، با همین خلق و خو معرفی شود.
– برخی افرادی که بعد از مواجهه با اخلاق خوب امام یا عدالت او، میگویند: «الله اعلم حیث یجعل رسالته»، مطالعات امامشناسی کلامی نداشتهاند. بلکه با شاخصی دیگر به این پی برده که چه کسی امام است. پس برای امامشناسی باید حتما اخلاق امام را هم مطرح کرد و بیان و شناخت اخلاق و رفتار امام هم زیرمجموعه امامشناسی است.
– کسی که غلیظ القلب است، نمیتواند خلیفه خدا باشد. «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ.» پس خلیفه غاصب دومی که بسیار بداخلاق بوده، چگونه میتواند جانشین رسول خدا باشد؟
– مسیحیان و صوفیه و بهاییها هم خیلی خوش اخلاقی و سخاوت میکنند و از این طریق، بسیاری را جذب میکنند. البته ژست است. مثلا صوفیه میگویند که بیا و ببین که قطب ما چطور رفتار میکند و … .
آنها سعی هم میکنند که مواسات کنند. میگویند ما همه فقیر الی الله هستیم و هر چه داریم از اوست و در جیب هم دست میکنند. البته وضع مالی آنها هم بسیار خوب است و اینکه از کجا تامین میشوند را کاری نداریم. اما مواسات از دستورات امام معصوم به شیعیان است. «شهر المواسات» یکی از اسامی ماه رمضان در روایات است.
چقدر بد است که مایی که پیروی حق هستیم، به این دستور عمل نمیکنیم و چه بسا حتی برخلاف آن عمل میکنیم.
– البته مرزهای امامشناسی باید شناخته شود. مبادا به دام تقصیر یا غلو بیفتیم.
طبق منابع دینی، تحمل کسی که نسبت عصیان به امام میداد، برای حضرت راحتتر بود تا کسی که نسبت خدایی به او میداد.
حدیث از امام صادق (علیه السلام) است:
يَا عَلْقَمَةُ مَا أَعْجَبَ أَقَاوِيلَ اَلنَّاسِ فِي عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ! كَمْ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ رَبٌّ مَعْبُودٌ وَ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ عَاصٍ لِلْمَعْبُودِ! وَ لَقَدْ كَانَ قَوْلُ مَنْ يَنْسُبُهُ إِلَى اَلْعِصْيَانِ أَهْوَنَ عَلَيْهِ مِنْ قَوْلِ مَنْ يَنْسُبُهُ إِلَى اَلرُّبُوبِيَّةِ.