– سیره عقلا حلال زاده بودن و تشیع و مرد بودن را شرط مرجعیت بیان نمیکند. اگر حکمی را هم میخواهد اثبات کند، به زور میخواهد اثبات کند. مثلا میگوید که زن چون بنایش بر استتار است، نباید مرجع باشد. (خودم: در صورتی که این ساید علت تامه نباشد.)
– سیره عقلا خیلی جاها به بیراهه میرود. عقل در احکام جایگاهی ندارد. همان چیزی را که سیره عقلا به آن رسیده، اگر امضای معصوم نباشد، حجتی ندارد و اگر امضای معصوم پای آن بود، حجت میشود که در این صورت، حجیت تقریر معصوم میشود و نه حجیت سیره عقلا. خیلی جاها سیره عقلا هم نیست و اگر حتی عمل و سخن یک نفر را (نه جمعی از عقلا را) امضا کند، حجت است.
– عقل، چشم است و وحی چراغ. وحی را باید با چشم عقل دید منتاها باید طبق میزان وحی حرکت کند، چون عقل میفهمد که قدش کوتاه است و بسیاری چیزها را نمیفهمد. بدون چراغ، چشم جایی را نمیبیند.
– در کتب کلامی نگفتند که رعیت باید عاشق امام باشد. اصلا انگار لازم نیست.
– از دعای عصر غیبت صد صفت برای امام زمان میتوان شناخت.
– در همان روایت معروف امام رضا در مورد ویژگیهای امام، ایشان علامات امام را شمردند و به این میرسند اشفق از پدر و مادر است. این هم جزو علامات امام است که باید گفته شود ولی در علم کلام گفته نشده است. ظاهر این روایت اینست که اگر شخصی نسبت به شیعیان، شفیقتر از پدر و مادر نباشد آن شخص نمیتواند امام باشد.
– در روایت، هست که امام باید اشفق باشد، اشجع باشد، ازهد باشد، اعبد باشد، اشفع باشد و … . ولی نداریم که باید اجمل باشد. لذا میشود امامی مثل امام باقر (علیه السلام)، فربه باشد یا امامی مثل امام جواد (علیه السلام)، سبزه باشد.