مدعیان عرفان

شخصیت محوری در تصوف حوزوی

ارادت غلوّ آمیز سید محمد حسین تهرانی به حداد

 

در سخنرانی کامل کلیپ ارائه شده محمد محسن تهرانی از پدرش نقل می کند که در مورد هاشم حداد می گفت:

«آنچه را که ايشان مي گفتند حق بود که از زبان ايشان جاري مي شد. و اگر ايشان مي گفتند محمد حسين اين ليوان خون است، بخور مي خوردم… من وجود متجسد اله را مشاهده مي کردم… نه اينکه کلام ايشان بعد انطباق بر واقع کند و مؤيد با واقع باشد. بلکه کلام ايشان مولد حق است، حق همان است که از کلام ايشان بيرون مي آيد… من با آقاي حداد ور رفتم تا به اينجا رسيدم.»!

و اين را در مقابل نظر پدرش محمد حسين طهراني در مورد انصاري همداني نقل مي کند که او تأييد مي کرد: «هر مطلبي که ايشان نقل مي فرمود مطابق با واقع بود…» نيز گفته است که «من سر اختلافاتم با او احتياط مي کردم.» و عجيب که همان جا گفته: «من ايشان را مانند پيغمبر مي ديدم…»
سپس محسن طهراني در مورد قضيه ليوان خون مي گويد:

«در حضور ما و اخوي آقا محمد صادق گفتند. و ليوان را بالا بردند. آيا سر ما را شيره ماليدند؟ خير، و الله و بالله قسم اين کار را مي کردند. چرا؟ چون نجاست دم تشريعي و اعتباري است که از وحي آمده و اگر کسي متصل به وحي است او اعلم به تشريع است. آيا کلام ولي که مقام وحي رسيده ارزش اضطرار را ندارد؟ اين دو دو تا چهارتاست.»
(برگرفته از فایل صوتی سخنرانی. و نیز مراجعه کنید به: متن سخنرانيهاى شرح حديث عنوان بصرى، ص: 128 و نیز ص:118)

عجيب اينکه در ادامه مي گويد «هر کس مسأله ولايت را مطرح کند افساد مي کند!!!»

🔺 کار اينان به جايي مي رسد که محمد محسن طهراني در کلیپ دوم (که بخشی از سخنرانی در چهلم پدرش است) مدعی است پدرش از لوح محو و اثبات گذشته و به مقام لوح محفوظ رسیده و به همین دلیل از ثانیه ثانیه ی حوادث عالم مطلع بوده و در علم او بداء نیز راه ندارد!! او صریحاً میگوید:

«این مطالبی که میشنوید؛ بداء و … همه را بریزید دور!! این ها در آن مرتبه اولیاء تامّة هیچ گونه ربطی ندارد؛ این ها به مقام لوح محفوظ رسیده اند!!!»

خود محمد حسین تهرانی در کتبش نیز فراوان این انحرافات را ترویج داده است.
از جمله با ذکر ماجرایی از یک صوفی، می گوید: «فعل‌ أولياي‌ خدا حجّت‌ است‌.»!! (روح مجرّد، ص196)
طهرانی در مواضع دیگری نیز مشابه همین مطالب را مطرح می کند،مثلا:

«بارى حضرت علاّمه والد فانى در مرحوم حدّاد بودند و به همين جهت ايشان حقيقةً باب مرحوم حدّاد بودند. هر كس مى‌خواست خدمت آقاى حدّاد برسد اگر علاّمه والد قلبا و باطنا، نه ظاهرا، اجازه مى‌دادند، بدان فرات توحيد راه يافته و از زلال گواراى آن بهره‌مند مى‌شد، و اگر اجازه نمى‌دادند هر چه تلاش ميكرد راه به جائى نمى‌برد.
حضرت علاّمه والد و حضرت آقاى حدّاد فرقدان آسمان توحيد و معرفت بودند، فلذا هر حالى مرحوم حدّاد داشتند ايشان نيز آن حال و درجه را گرفته و همان برايشان منطبق مى‌شد و همان سير و حركتى كه مرحوم حدّاد داشتند ايشان نيز بطور موازى و مساوى همراه ايشان داشتند و قدم‌به‌قدم با ايشان جلو مى‌رفتند.» (نور مجرّد، محمد صادق طهرانی، ص 274)

– ادعای وصایت باطنی!
«از حضرت‌ آقا كراراً سوال‌ مي‌شد كه‌: علّت‌ آنكه‌ مرحوم‌ قاضي‌ أعلَي‌ اللهُ مقامَه‌ شما را وصيّ خود در امور عرفانيّه‌ و سلوكيّه‌ و توحيديّه‌ قرار ندادند، و جناب‌ آية‌ الله‌ حاج‌ شيخ‌ عبّاس‌ قوچاني‌ هاتف‌ را قرار دادند چيست‌؟!
ايشان‌ ميفرمودند: وصايت‌ ظاهري‌ دارد و باطني‌. امّا وصيّ ظاهر، آن‌ كس‌ است‌ كه‌ استاد در ملا عامّ او را وصيّ خود قرار ميدهد، و مينويسد و امضا مي‌نمايد و معرّفي‌ ميكند…» (روح مجرد، ص 490)

در آثار این فرقه، تسلیمی صد درصد نسبت به باب ساختگی دیده می شود، و با قول و فعل او کاملا معامله قول و فعل معصوم می شود، بنا بر این با قرائنی که در بخش های پیشین گذشت، حقاً این سخنان انسان را ، به یاد محمد بن نصیر و شلمغانی را می اندازد!

🔺گفتنی است در ماجرای این سخنرانی، در ابتدای مجلس برادرش «سید محمد صادق» به ظاهر وصایت را از خود نفی می کند؛ اما سپس «محمد محسن» سخنرانی می کند و میگوید: نخیر برادر ما وصی است!! جالب این که بعدها که محمد محسن با محمد صادق بر سر ریاست و حطام دنیا اختلاف پیدا می کند دعاوی خود را انکار می کند!!

این سخنرانی مشتمل بر دروغهای عجیب و غریب دیگری نیز هست از جمله ولايت مطلقه و تامّه حدّاد و قاضی و لاله زاری و سخن گفتن حضرت حجت از باطن طهرانی و …

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا