چرا از فتح قله ها باز می مانیم؟

مردی تصمیم گرفت یک قلّه ی بلند را فتح کند.وسایل لازم را برداشت و به راه افتاد. هنوز به کوه نرسیده بود که شخصی او را دید و از هدفش سؤال کرد.مرد کوه سر به فلک کشیده را نشان داد و از هدفش گفت.آن شخص گفت: هیچ میدانی با این کفش هایی که به پا داری در مسیر اذیت خواهی شد؟باید چکمه ای تهیه کنی که این خصوصیات را داشته باشد…آنگاه فهرست بلندبالایی از مشخصات لازم برای یک کفش حرفه ای کوهنوردی را بیان کرد.
مرد که مشتاق رسیدن به هدفش بود به توصیه ی وی گوش کرد و به شهر بازگشت.چند روز طول کشید تا بالاخره در بین فروشگاه های مختلف کفش مناسبی پیدا کرد و پوشید و به راه افتاد. نزدیک های کوه بود که باز شخصی او را دید و از هدفش پرسید و مرد هم پاسخ داد. آن شخص گفت: با این کاپشن؟!گمانم سرمای آن بالا آزار دهنده باشد…مرد باز به شهر بازگشت و پس از جندی پرسش و پاسخ، یک کاپشن حرفه ای تهیه کرد و باز به راه افتاد.
به دامنه ی کوه رسیده بود که با شخصی برخورد کرد.پس از اینکه هدف مرد را فهمید گفت: آذوقه ات کم به نظر می رسد، شاید آن بالا گرسنگی بکشی…آنگاه شروع به تشریح انواع ویتامین ها و مواد معدنی لازم برای بدن در هوای سرد کرد…
مرد دوباره به شهر برگشت و در عرض چند روز آذوقه های توصیه شده را آماده کرد و دوباره به راه افتاد…دیگر شوق اولیه را نداشت اما باز عزمش را جزم کرد و به سمت کوه حرکت کرد.تازه خوشحال شده بود که در حال صعود از کوه است که از دور یک دهاتی را دید.مرد که از تجربه های قبلی، دل خوشی نداشت، سعی کرد مسیرش را منحرف کند که با وی برخوردی نداشته باشد.اما دهاتی هراسان به سمت او دوید و گفت:آقا!اینجا خطرناک است، بهمن به زودی راه خواهد افتاد و باید از اینجا دور شوید…
مرد با افسوس فراوان به خانه برگشت و دیگر هیچوقت هوس کوه نوردی به سرش نزد…
✳️ و این چنین است حکایت اکثر طلاب و دانشجویان ما! در مقدمات معطل مانده و از مقصود دور گشته ایم.انواع و اقسام ابزارهای تحقیق، نرم افزارها، کارگاه های آموزشی، کلاس های جنبی و…. چیزهایی هستند که در دست و پای طلاب و دانشجویان به وفور یافت می شود، اما دریغ از یک خروجی عالمانه و پژوهش اساسی!